30 تیر شهادت آیت الله کاشانی :
شهادت آیت الله کاشانی ”
در روزگاری تاریک و ظلمانی، که سیاهی استعمار بر کشورهای اسلامی و مستضعف سایه افکنده بود، در خانه ای ساده و روحانی، نوری همچون سپیده صبح بدرخشید تا در آینده نزدیک، پرتوهای آن، انسان هایی به خواب غفلت فرو رفته را، بیدار نماید و آنان را در مسیر مبارزه با استعمارگران و چپاولگران هدایت و راهنمایی کند. آری در سحرگاهی مبارک، از سال 1264 ش در تهران، مولودی به دنیا آمد که او را «ابوالقاسم» نام نهادند. پدرش آیت اللّه حاج سید مصطفی کاشانی از علما و مراجع بزرگ عصر خویش به شمار می رفت.
دوران کودکی و آغاز تحصیل
ابوالقاسم در خانواده ای روحانی و با تقوا، زیر نظر پدر و مادری متدیّن پرورش یافت. پدرش او را پس از سپری کردن دوران کودکی به مکتب فرستاد تا به یادگیری خواندن و نوشتن و فراگیری قرائت قرآن بپردازد. سید ابوالقاسم با موفقیتِ تمام این دوران را سپری کرد و بعد از آن با راهنمایی پدر بزرگوارش و با تحمل تمام سختی ها به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. او با شوقی فراوان به جمع پرحرارت طلّاب علوم دینی پیوست و با استعداد کم نظیری که داشت ادبیات عرب، منطق، و علم معانی و بیان را فرا گرفت و آن گاه به یادگیری فقه و اصول پرداخت.
سفر به نجف اشرف
در زمان حیات آیت اللّه کاشانی نجف اشرف، مرقد مولای متقیان حضرت علی علیه السلام ، از بزرگ ترین مراکز علمی و مکان درس و بحث طلّاب و روحانیان بود و تشنگان معارف اسلامی از دیگر کشورهای اسلامی به آن جا آمده، در حلقه های پررونق درس و بحث شرکت می کردند. سید ابوالقاسم نیز مانند دیگران با شوق و علاقه فراوان، برای بهره بردن بیشتر از دانش قرآن و معارف اسلامی در سن شانزده سالگی به همراه پدرش عازم عراق شد و در حوزه عملیه نجف اشرف به ادامه تحصیل پرداخت. ایشان علاوه بر استفاده از جلسات درس پدر، از استادان دیگری همچون میرزا محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی بهره های فراوان برد.
مراتب علمی
آیت اللّه سید ابوالقاسم کاشانی از همان آغاز جوانی به عمق فکر و دقت نظر مشهور، و در درس و بحث سرآمد طلّاب بود و به واسطه استعداد فوق العاده در سن 25 سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد.
مراتب علمی و اجتهاد ایشان آن چنان مورد تأیید مراجع علمی نجف بود که علمای بزرگی چون آیت اللّه فتح اللّه اصفهانی، آیت اللّه آقا ضیاءالدین عراقی و آیت اللّه سید اسماعیل صدر در نامه های خود به تفصیل از مقام علمی ایشان تجلیل می کردند. مقام علمی آیت اللّه کاشانی به آن جا رسید که مرحوم آیت اللّه میرزا محمدتقی شیرازی که از مراجع بزرگ تقلید بودند در موارد بسیاری از دیدگاه های علمی ایشان استفاده می کردند.
تأسیس مدرسه علوی
از جمله فعالیت های علمی بسیار جالب آیت اللّه کاشانی در نجف اشرف، تشکیل مدرسه جدیدی به نام مدرسه علوی بود که شخصا اداره امور آن را نیز برعهده گرفت. در این مدرسه علاوه بر استادانِ علوم و معارف اسلامی استادانی برای رشته های مختلف از قبیل ریاضیات و حتی تعلیم فنون نظامی و غیره دعوت شدند که مورد استقبال شدید مردم قرار گرفت.
سرآغاز مبارزات سیاسی
آیت اللّه کاشانی از سنین جوانی افکار آزادی خواهانه داشت و از ستم و استعمار بیزار بود و با آن ابراز مخالفت می کرد. ایشان در مبارزات خود لحظه ای استعمار را آسوده نگذاشت و همواره مردم را علیه منافع نامشروع استعمارگران به قیام وادار می کرد. در جنگ جهانی اول که نیروهای بیگانه به علت بی لیاقتی فرماندهِ نظامی عثمانی در عراق، بدون رو به رو شدن با مقاومتی قابل توجه، شهرهایی از عراق را اشغال کردند، علمای جان بر کف مسلمان با صدور فتوای جهاد به مقابله با متجاوزان پرداختند که در این میان آیت اللّه سید ابوالقاسم کاشانی ـ که در بین رهبران مذهبی از همه جوان تر بود ـ در صف اول پیکار قرار داشت و سرکشی به جبهه های مختلف جنگ را برای بررسی وضعیت آنها برعهده داشت.
تشکیل «جمعیت اسلامی»
بعد از جنگ جهانی اول، استعمار با زَر و زور، عده ای از بزرگان عرب را به فرمان بری از خود وادار کردند و حکومتی دست نشانده در عراق مستقر ساختند که مرکزش بغداد بود. آیت اللّه کاشانی که هرگز تحمل چنین ننگی را نداشت برای مبارزه با این توطئه، درصدد بر پا کردن جنگی مسلحانه بر آمد. بدین منظور برای بسیج مردم و سران عشایر و سازمان دهی آنان، طرحی را به کمک روحانی دیگری به نام شیخ جواد زنجانی آماده و مُهری با نام «جمعیت اسلامی عراق» تهیه کرد و با فرستادن نامه هایی با این مُهر برای سران عرب، آنها را به شرکت در این نبرد دعوت می نمود و به این ترتیب توانست در مدت کوتاهی، بسیاری از رؤسای عرب را برای شرکت در جهادی مقدس آماده نماید.
بازگشت به ایران
نیروهای انقلابی عراق به دلایل مختلف در نهضت خود علیه استعمار متحمل شکست و مجبور به پذیرش پیشنهاد صلح نماینده انگلستان شدند. از جمله شرایط این قرارداد تسلیم هفده نفر از رهبران انقلاب مانند آیت اللّه کاشانی بود. مردم عراق و سران عشایر که به هیچ وجهی حاضر به تسلیم این روحانی وارسته و خدمت گزار نبودند از وی خواستند که عراق را ترک نماید. از این رو ایشان به همراه یکی دیگر از رهبران انقلاب تصمیم گرفت به ایران بیاید. اما از آن جا که دشمن تمامی مناطق مرزی عراق را زیر نظر داشت، آنها برای ناشناس ماندن، لباس کُردی پوشیده و برای دور ماندن از چشم سربازان مجبور بودند شب ها پیاده روی کنند و روزها مخفی شوند. سرانجام پس از تحمل سختی های فراوان به کرمانشاه رسیدند و سپس از آن جا به قم رفتند و پس از چند روز توقف در قم و دیدار با مردم و علمای شهر قم سرانجام در سی ام بهمن 1299 ش به تهران رفتند.
ورود به مجلس شورای ملّی
در سال 1300 ش که آیت اللّه کاشانی تازه از عراق به ایران بازگشته بود، در صدد ایجاد اتحاد بیشتر روحانیت برای مقابله با قدرت های حاکم برآمد. وی قدم به میدان سیاست گذاشت و از همان آغازِ قدرت نمایی رضا شاه، حرکت سیاسی خود را شروع کرد.
آیت اللّه کاشانی در آذرماه 1304 در انتخابات مجلس شرکت کرد و با رای مردم تهران به نمایندگی این شهر انتخاب شد.
آیت اللّه کاشانی و ملّی شدن صنعت نفت
حفظ ذخایر نفت و جلوگیری از چپاول و غارت آن توسط اجانب و نابودی این ثروت به دست غارتگران بین المللی یکی از نکاتی بود که آیت اللّه کاشانی بر آن تاکید داشت و در این راه مبارزات بسیار انجام داد. در هشتم دی ماه 1329 در اجتماعی که به دعوت آیت اللّه کاشانی و سایر گروه های سیاسی در میدان بهارستان برگزار شد، قطعنامه ای صادر گشت که در آن ملی شدن صنعت نفت خواسته کلیه طبقات ملت ایران قلمداد شده بود.
به دنبال آیت اللّه کاشانی، عده ای دیگر از علما و مراجع تقلید با صدور بیانیه هایی، ضمن تجلیل از ایشان، نظر آیت اللّه کاشانی را در مورد ملی شدن صنعت نفت تأیید کردند. به پشتوانه همین کوشش بی دریغ مردم و علما بود که لایحه ملی شدن صنعت نفت در تاریخ 29 اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید.
جدایی دین از سیاست
یکی از آموزه های دین اسلام نپذیرفتن سلطه بیگانگان و مبارزه با آنان می باشد. از همین رو استعماگران در گذشته برای نفوذ در کشورهای اسلامی و غارت منابع آنان با مشکلی ویژه به نام «اسلام» مواجه بودند که راهشان را سدّ می کرد. از همین رو برای عملی کردن اهداف شوم خود، دو راه در پیش داشتند: یکی از بین بردن دین اسلام و دیگری بی اثر کردن اسلام با حفظ اسمی از دین. از آن جا که اسلام در جان مردم مسلمان ریشه دوانده بود، استعمارگران به ناچار راه دوم را در پیش گرفتند و با سر دادن شعار «جدایی دین از سیاست» کار خود را آغاز کردند و عدّه ای را از این طریق فریب دادند و از دخالت در امور جامعه باز داشتند. امّا بیدار دلانی همچون آیت اللّه کاشانی که از اسلام ناب محمدی سیراب شده بودند، هیچگاه با چنین سخنانی فریب نخورده، خود را از دخالت در امور جامعه کنار نکشیدند. لذا در جواب پرسش رئیس نظامی قلعه فلک الافلاک مبنی بر این که آخر چرا شما در سیاست دخالت می کنید، گفتند: «اگر من در سیاست دخالت نکنم پس چه کسی دخالت کند؟»
امام خمینی و آیت اللّه کاشانی
حضرت امام خمینی رحمهم الله به آیت اللّه کاشانی علاقه مند بودند و در ایام زندگانی ایشان چه قبل از نهضت و چه در زمان نمایندگی مجلس و بعد از آن، ارتباط خود را با ایشان قطع نکردند. امام گاه در ایام تابستان که درس های حوزه، تعطیل می شد، به تهران می رفت و در محله پامنار در منزل مرحوم آیت اللّه حاج میرزا محمدتقی نوری (پدر همسرشان) که در مجاورت منزل آیت اللّه کاشانی بود، اقامت می کردند و غالب روزها با ایشان ملاقات داشتند و ساعت های بسیاری را با ایشان می گذراندند و از دیدگاه های ایشان آگاه می شدند و حتی بعضی از شب ها در منزل یا مسجد پامنار حاضر شده، به ایشان اقتدا می کردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، امام خمینی در مناسبت های مختلف به نهضت آیت اللّه کاشانی و فعالیت های سیاسی درخشان ایشان اشاره می کردند.
ارتباط با فداییان اسلام
مجاهد بزرگ، نواب صفوی، گروه فداییان اسلام را برای از میان برداشتن اشخاص فاسد و بیگانه ای که حاضر به دست کشیدن از خیانت هایشان نسبت به اسلام و ملت ایران نبودند، به وجود آورد و افراد آن تا آخرین نفس در این راه استقامت کردند. آیت اللّه کاشانی به تأیید این جان بر کفان برخاست و آنها را یاری داد و در جواب خبر نگاری که از ایشان درباره «تروریست» بودن فداییان اسلام سؤال کرده بود، گفت: «فداییان اسلام تروریست نیستند و تمام ملت ایران امروز فدایی اسلام و وطن می باشند».، این گروه نیز علاقه فراوانی به آیت اللّه کاشانی داشت تا جایی که سید مجتبی نواب صفوی همواره ایشان را «پدر بزرگوار» می خواند.
حمایت از مسلمانان فلسطین
آیت اللّه کاشانی در سال 1326 ش ـ زمانی که تأسیس دولت غاصب اسرائیل در سرزمین فلسطین اعلام گردید ـ در جوی پر از خفقان، اعلامیه ای خطاب به تمام مسلمانان جهان صادر کرد و در آن، ضمن بر شمردن اهداف تشکیل سازمان ملل متحد به شعارهای دروغین دولت های بزرگ در طرف داری از حقوق و آزادی دولت های فقیر و ضعیف اشاره کرد و آن گاه رأی سازمان ملل درباره تقسیم فلسطین بین صهیونیست های مهاجر و مردم عرب و مسلمان آن جا را، زیر سوال برد و آن را ظلمانه قلمداد نمود و مسلمانان جهان را نسبت به فسادی که دولت غاصب اسرائیل در آینده برپا خواهد کرد هشدار داد و از آنان خواست، تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غدّه سرطانی به کار گیرند.
دستگیری آیت اللّه کاشانی
شاه که از مبارزه بی امان آیت اللّه کاشانی به ستوه آمده بود آزاد بودن ایشان را مانع بزرگی در راه اهداف خود می دانست. از این رو برای در امان ماندن از جبهه گیری آیت اللّه کاشانی در دی ماه سال 1334 ش او را به بهانه شرکت در قتل رزم آرا دستگیر و روانه زندان کرد پس از شکنجه های بسیا،ر به پای میز محاکمه کشید و تا آستانه اعدام پیش برد. ولی به سبب اعتراضات یکپارچه جامعه روحانیت به ویژه آیت اللّه بروجردی، شاه مجبور گشت از اعدام او دست بکشد و بعد از مدتی ایشان را آزاد کند.
مبارزه تا پایان عمر
آیت اللّه کاشانی در تمام عمر پربرکت خود لحظه ای از مبارزه با ستم و استعمار دست برنداشت. او حتی در سال های آخر زندگانی اش به رغم آن همه سختی ها که در طول دوران مبارزه اش کشیده بود، هم چنان در برابر انتخابات نادرست شریف امامی نخست وزیر وقت در سال 1329 ش ایستاد و اعلامیه هایی صادر کرد و در مسجد پامنار در مجلسی که به همین مناسبت تشکیل شده بود، سخنرانی شدیدی ایراد نمود.
ساده زیستی
از ویژگی های علمای اسلام، داشتن زندگی بدون زرق و برق و دل نبستن به مال و ثروت دنیاست. آیت اللّه کاشانی نیز از زمره همین علماست. ایشان با این که موقعیت های بسیاری به دست آورد ولی هرگز از منش ساده زیستی خارج نگشت و در همان خانه ساده پدری خویش تا پایان عمر زندگی کرد. روزنامه ها همان اوقات نوشتند وقتی شاه وارد خانه آیت اللّه کاشانی شد و سر و وضع خانه را که یک خانه قدیمی و کلنگی بود، دید پرسید: «این همان خانه ای است که طیّ چند سال اخیر مرکز تحرکات و مبارزات علیه من و دستگاه سلطنت بوده است؟!»
درگذشت آیت اللّه کاشانی
آیت اللّه کاشانی، این پیر مجاهد، سرانجام پس از یک عمر، مبارزه با استعمارگران، با دلی پرخون و در حالی که از شکست نهضت و برقراری دوباره حکومت فاسد و نیز گرفتاری مردم مسلمان رنج شدید می برد، در همان خانه ای که متولد شده بود، در 23 اسفند ماه 1340 ش چشم از جهان فرو بست و امت اسلامی در ماتم از دست دادن قهرمانی که صدای خروش او علیه استعمار و استبداد در گوششان طنین انداز بود و از مبارزات او خاطره ها داشتند عزادار شد. مردم از شهرهای دور و نزدیک به تهران آمدند تا در مراسم تشییع این مجاهد نستوه شرکت کنند. پس از تشییع عظیمی که از پیکر پاک ایشان انجام شد، در میان غم و اندوه فراوان بدن مطهرش را در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم به خاک سپردند. راهش جاودانه و یادش گرامی باد.