نگاهی به تاریخچه غزه تا به امروز/ نام تاریخی غزه، «خوشبخت» بود :
19 جولای برابر با29دی روز غزه میباشد به این بهانه نگاهی به تاریخ غزه بیندازیم : ارتش ایران در(اواخر دسامبر سال 526 پیش از میلاد) در سر راه خود برای تصرف مصر و تکمیل جامعه مشترک المنافع جهانی که از برنامه های کوروش بود غزّه که درآن زمان از مراکز تجارت و تبادل کالا میان شرق و غرب بود و به شهر خوشبخت هم شهرت داشت، تصرف کرد و در اینجا منتظر رسیدن کشتی هایی شد که حکمران قبرس و نیز «پولیکراتس» حکمران جزیره یونانی ساموس وعده فرستادن آنها را داده بودند.
قرار بود که این کشتی ها و کشتی های فنیقی ها پیاده نظام ایران را به دلتای رود نیل منتقل کنند و سوارنظام پارسی هم از طریق حاشیه ساحلی صحرای سینا خودرا به آنجا برساند. در آن زمان غزّه از بنادر مهم مدیترانه شرقی بود.و همانگونه که از نام آن استنباط می شود به داشتن استحکامات نظامی معروفیت داشت.
ایران هخامنشی پس از تصرف غزّه، تا سال 332 پیش از میلاد به مدت 193 آن را در اختیار داشت و در این سال پادگان ایرانی غزّه در برابر اسکندر مقدونی مقاومت شدید کرد و چون نیروی کمکی نرسید شکست خورد.
در لشکرکشی به مصر، کمبوجیه = کامبوجیا = کامبوزیا = کامبیز پسر کوروش و جانشین او فرماندهی ارتش ایران را برعهده داشت. کمبوجیه هنوز در غزّه بود که شنید «اماسیس دوم» فرعون مقتدر مصر درگذشته و پسر او پسامتیک، به نام پسامتیک سوم برجایش نشسته است.
دو ارتش ایران و مصر چندی بعد (سال 525 پیش از میلاد) در محل «پلوسیوم» واقع در دلتای رود نیل و نه چندان دور از «پورت سعید» امروز در برابر هم قرار گرفتند و ارتش ایران به دلیل داشتن سلاحهای برتر و آموزش نظامی و تاکیک بهتر پیروز شد و ارتش مصر بادادن پنجاه هزار کشته شکست خورد و تسلیم شد و از آن روز تا سال 404 پیش از میلاد (به مدت 121 سال و چند ماه)، مصر یک ساتراپی = استان ایران بود.
شرح لشکرکشی ایران به مصر و تصرف این سرزمین را «شه سیاس = که شیاس = ته سیاس» مورخ و پزشک یونان باستان که در دوران هخامنشیان سالها در ایران می زیست دقیقتر از سایر مورخان قرون قدیم و از جمله هرودوت نوشته است، این مورخ ـ پزشک یونانی در طول اقامت در ایران در سال 401 پیش از میلاد اردشیر دوم _ شاه وقت ایران را درمان کرده بود.
کمبوجیه پس از تصرف ممفیس (پایتخت شمالی مصر) و سپس دیدار از مصر جنوبی، تصمیم به تصرف لیبی و سودان (نوبی) گرفت که سپاه اعزامی او به سوی لیبی در 50 کیلومتری مرز لیبی امروز (واحه سیوه) دچار یک توفان صحرایی شد و بسیاری از افراد آن در زیر شن مدفون شدند که اخیرا ضمن اکتشافات نفتی استخوانها، لباسها و جنگ افزارهایشان به دست آمده است.
سپاه اعزامی کمبوجیه به نوبی (سودان) نیز از منطقه کوش و شهر نپاتا پیشتر نرفت. در یک سند که از “ناسته سنگ” پادشاه وقت نوبی برجای مانده و در یک موزه انگلستان است کمبوجیه را «کمباسودن» نوشته و تصرف منطقه شمالی سودان توسط ایرانیان را تایید کرده است.
پس از کمبوجیه، داریوش بزرگ – خود به مصر رفت و به هزینه ایران دستور جمع آوری و تنظیم تاریخ مصر و ساختن آبراهی میان دریای سرخ و رود نیل را داد تا کشتی های ایران از خلیج فارس به مدیترانه بروند و نیاز به استفاده از کشتی های یونانیان نباشد که مورد اعتماد پارسیان نبودند.
غزه درجریان جنگهای سه گانه اسکندر مقدونی از دست ایران خارج و به تصرف او درآمد که دو قرن بعد رومی ها آن را از دست جانشینان اسکندر خارج کردند. این منطقه در سال 637 میلادی به تصرف سپاه اسلام به فرماندهی عمرو عاص درآمد.در طول جنگهای صلیبی چند بار از کنترل حکومت «مصر – سوریه» خارج و به دست مسیحیان اروپایی افتاد و سپس عثمانی آن را بسال 15117متصرف شد.
ناپلئون بناپارت در سال 1799 و درجریان لشکرکشی به شرق، غزه را متصرف شد که باردیگر به دست عثمانی افتاد، گاهی حکمران مصر به نام عثمانی بر آنجا حکومت می کرد. در سال 1832 محمدعلی پاشا حکمران مصر که اسما وابسته به عثمانی بود غزه را بخشی از خاک مصر اعلام کرد و …. انگلیسی ها در هفتم نوامبر 1917 پس از یک نبرد پرتلفات آن را از دست عثمانی خارج و تا سال 1948 اداره کردند.
اداره امور غزه که در سال 1929 علیه یهودیان شورش دامنه دار کرده و دولت لندن را مجبور به تخلیه آن منطقه از یهودیان ساخته بود از زمان نخستین جنگ اعراب و اسرائیلی ها تا سال 1967 در دست مصر بود که در این سال در جنگ از اسرائیل شکست یافت، غزه سپس تا سال 1994 و انعقاد قرارداد اسلو در اشغال اسرائیل بود و … و هنوز هم وضعیت آن روشن نیست و بنابراین ناآرامی و جنگ و خونریزی ادامه خواهد داشت. این وضعیت درعین حال ضعف سازمان ملل و بی حالی اتحادیه عرب را منعکس میکند.
قابل ذکر است که غزّه همچنین در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد توسط یونانیان وعمدتا یونانیان جزیره «کرت Crete» تصرف شده بود و این یونانیان (Mycenaean Greece)که در اینجا ساکن شده بودند فیلیستین Philistin (مردم دریانورد) خوانده می شدند، مورخین یونان باستان این واژه را فیلیستینوی Philitinoi و مصریان باستان فالوستاPhalusta نوشته اند.
هم چنین غزه پیش از افتادن به دست ایران در دسامبر 526 پیش از میلاد، در سال 732 پیش از میلاد به تصرف آشور درآمده و در سال 586 پیش از میلاد به دست امپراتوری بابل افتاده بود.
غزه امروزی(نوار غزه) به طول 41 کیلومتر و عرض از 6 تا 12 کیلومتر که از ژوئن 2007 توسط حماس اداره می شود در طول تاریخ خود همواره در معرض تهاجم قرارداشته است.
در27 دسامبر 2008 یعنی دو هزار و پانصد و 35 سال پس از افتادن بندر غزه (امروزه شهری 420 هزار نفری) به دست ارتش ایران، این شهر و سراسر نوار 361 کیلومتر مربعی غزه (با جمعیت کل نزدیک به یک میلیون و پانصد هزار نفر) مورد حملات هوایی اسرائیل قرارگرفت، آسیب فراوان دید و بیش از 250 کشته و صدها مجروح داد.
تاريخچه عصر حاضر فلسطين اشغالي – غزه
جمعيت كل يهوديان جهان 14 ميليون نفر است. از نظر كشور، هيچ كشور يهودي وجود ندارد. حداكثر با اغماض مي توان يك رژیم يهودي در نظر گرفت و آن فلسطین اشغالی است. در حاليكه در مقابل 57 كشور مسلمان باجمعیتی حدود دو ميليارد نفروجود دارد.
فلسطين اشغالي (اسرائيل) مساحتي به اندازه استان قم دارد و جمعيت صهيونيست ها در اسرائيل حدود 5 ميليون نفر است. نرخ رشد جمعيت در اسرائيل علاوه بر تلاش هاي زيادي كه در اين جهت صورت گرفته است، تنها یک درصد است. در حالي كه عامل جمعيت براي اين رژیم، عامل حياتي است. جمعيت مسلمانان در اين ناحيه 5 ميليون و 200 هزار نفر است.
فلسطين اشغالي از هر طرف به يكي از 3 قاره اروپا، آفريقا و آسيا راه دارد و از طرف چهارم به درياي مديترانه متصل است. از لحاظ موقعيت سوق الجيشي، وضعيت بسيار ايده آلي دارد و حائز اهميت بوده است. بيت المقدس در آن زمان در اردن بوده، در نتيجه اسرائيلي ها صرفاً ارزش و موقعيت استراتژيك اين ناحيه را مد نظر داشته اند، در آن زمان بيت المقدس مورد توجه آنان نبوده است.
از سال 1917 كه پيروزي متفقين در جنگ جهاني اول قطعي شده بود، تعداد 150 يا200 يهودي بسيار ثروتمند با انگليس هم پيمان شدند و اعلاميه بالفور صادر شد. در اين اعلاميه، كشور انگلستان متعهد شد تا بعد از شكست حكومت عثماني، صهيونيست ها را در ايجاد وطن ملي يهود در اين سرزمين مساعدت نمايد.
بنابراين، بعد از سال 1918 كه حكومت عثماني شكست خورد، جامعه ملل به منظور اداره و سرپرستي سرزمين هاي جدا شده از اين امپراطوري، تدبيري انديشيد؛ موسوم به نظام نمايندگي كه در ميثاق جامعه ملل نيز منعكس شد.
درخصوص سرزمين هاي جدا شده از امپراطوري عثماني يعني سرزمين هاي عربي، نظام نمايندگي نوع الف برگزيده شد. در نظام نمايندگي نوع الف يا A عنوان شد كه مردم ساكن در اين سرزمين ها به درجه اي از پيشرفت نائل آمده اند كه بتوان آنها را به طور موقت به عنوان يك ملت مستقل به رسميت شناخت. بنابراين دولت نماينده يا مستشار صرفاً حق مشاوره و راهنمايي در مورد اداره اين سرزمين ها داشت و نه سر پرستي. سرزمين هاي جدا شده تحت قيمومت فرانسه، امریکا و انگلستان قرار گرفته فلسطين تحت قيمومت انگلستان قرار گرفت. و براساس نظام نمايندگي قرار بود كه دولت سرپرست به اين سرزمين كمك كند تا در زمان مقتضي به استقلال دست يابند. اما در اعلاميه بالفور، ايجاد وطن ملي يهود در نظر گرفته شده بود.
انگلستان طبق پيمان خود با صهيونيست ها به آنان اجازه تشكيل كانون يهوديان را در اين منطقه مي دهد. كانون مذكور با كمتر از 50 عضو ايجاد مي شود. در اين مدت، برخي اراضي فلسطين به نام اين كانون خريداري مي شود اما نبايد تصور كرد مساحت زمين هاي خريداري شده، زياد بوده است. چون، تنها حدود 40/1 منطقه اشغال شده كنوني به دست اسرائيل، قبلاً توسط اين رژيم خريداري شده بود و بقيه زمين ها با اعمال فشار و اخراج فلسطيني ها به دست آمده است.
شيخ عز الدين قسا م از جمله مبارزين فلسطيني است كه در سالهاي 1920 تا 1936 مبارزات زيادي انجام مي دهد تا بتواند آنها را از اين منطقه خارج كند اما او و يارانش را به شهادت مي رسانند.
بعد از جنگ جهاني دوم، با شكست مجدد آلمان و پيروزي متفقين در سال 1948؛ انگلستان اعلام مي كند قيمومت خود را از اين ناحيه بر مي دارد. انگلستان صبح روز جمعه اين مطلب را اعلام مي كند و عصر همان روز ساعت 5 افراد كانون اسرائيل اعلام موجوديت كرده و اعلام حكومت مي كنند. اين در شرايطي است كه كانون مذكور بزرگ و قدرتمند شده است؛ بنابراين، از همان سال به اخراج فلسطيني ها مي پردازد. در نتيجه اعمال فشار و اخراج، موجب تصاحب نامشروع زمين هاي زيادي توسط اين رژيم شده است.
در سال 1967، اعراب مسلمان با هم متحد شده و به جانبداري فلسطين، با اسرائيل وارد جنگ شدند. در مدت 6 روز جنگ، شكست اسرائيل قطعي به نظر مي رسيد. در اين هنگام، كشورهاي استعمارگر از حربه هميشگي تاريخ يعني مذاكره جهت پيشبرد اهداف خوداستفاده کردند، حربه اي كه از جنگ احد در زمان رسول الله(ص) به كار گرفته شده و در جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل نیز شاهد آن بوديم. به واسطه اين حربه، انگلستان از اعراب يك هفته فرصت خواست تا مذاكره كنند و راه حل ديپلماسي براي اين مشكل ارائه دهند. اعراب غافل از اينكه فرصت مذكور، تنها مهلتي است براي بازسازي ارتش اسرائيل، اين پيشنهاد را پذيرفتند. بنابراين ارتش اسرائيل در اين يك هفته به شدت تجهيز شد و با يك حمله تمام اعراب را شكست داد و به عقب نشيني وادار ساخت.
رژيم اشغالگر اسرائيل از اردن، كرانه باختري، از مصر صحراي سينا و از سوريه، بلندي هاي جولان را تصرف كرد.
به منظور به رسميت شناختن اسرائيل به عنوان يك كشور، امریکا ابتدا آن را به صورت 2 فاكتور بعد از مدتي به صورت دوژوره به رسميت شناخت ولي اعراب از ابتدا رسميت اسرائيل را به هيچ كدام از 2 صورت دوفاكتوره و دوژوره نپذيرفتند (شناسايي دوژوره قطعي، غير قابل لغو كامل و تمام است و تنها راه عملي بي اثر كردن آن قطع روابط ديپلماتيك و كنسولي با كشور يا حكومت شناسايي شده از سوي كشور شناسايي كننده است. شناسايي 2 فاكتور شناسايي موقت و قابل لغو است، اين نوع شناسايي ممكن است پس از چندي بر اثر تغيير اوضاع و احوال يا تحت شرايط ديگر از سوي كشور شناسايي كننده لغو گردد و يا به صورت دوژوره تبديل گردد.)
در اين زمان، اسرائيل قدرت زيادي گرفت و عربها تحركي نشان نمي دادند تا سال 1973 كه رئيس جمهور خائن مصر انور سادات با انعقاد معاهده ي كمپ ديويد، در مقابل بازپس گرفتن صحراي سينا، اسرائيل را به صورت دوژوره پذيرفت.
اسرائيل، فلسطيني ها را در 2 ناحيه سرزمين هاي اشغالي كه جزء بدترين منطقه آب و هوايي فلسطين است، محدود كرد. حدود یکمیلیون و 500 هزار نفر در غزه و 2 میلیون و 300 هزار نفر در كرانه باختري ساكن شدند. البته فلسطینی های فلسطین اشغالی فقط در این دو جا زندگی نمی کنند بلکه در سرزمین های 1948 نیز ساکن هستند. همانطور كه در نقشه پيداست، اين 2 ناحيه به اندازه اي از يكديگر فاصله دارند كه عملاً امكان ارتباط و اتصال آنها وجود ندارد. همچنين اقدامات امنيتي شديدي از جانب اسرائيل در اين 2 ناحيه انديشيده شد.
اسرائيل اداره 2 قسمت غزه و كرانه باختري را به دست تشكُّلهاي مردمي فلسطيني داده بود، ولي حكومت اصلي تحت نظر اسرائيل بود. 2 تشكُّل عمده مردمي در فلسطين گروه هاي فتح و حماس مي باشند، تأسیس جنبش آزادی بخش فلسطین یا همان فتح به قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد، یعنی سال 1965. رهبر و مؤسس آن یاسر عرفات بود که کمیته اجرایی ساف را تشکیل دادند. عرفات از سال 1996 ریاست کمیته اجرایی ساف و دولت خود گردان را به عهده داشت.
جنبش ها و نهضت هاي آزادي بخش فلسطين توانستند به عنوان تابعان حقوق بين الملل از سازمان ملل كرسي بگيرند. ریشه فکری گروه فتح عقائد ناسیونالیسم عربی و به عبارتی ملی گرایی و عقائد سکولاریستی داشتند. هدفشان تأسیس دولت مستقل و دموکراتیک فلسطین در تمامی اراضی 1947 بود و با این طرز تفکر به مبارزه با صهیونیسم آمدند. قبل از انقلاب اسلامی، تمامی انقلاب هایی که صورت می گرفت یا باید بر پایه نظام فکری لیبرالیسم و سرمایه داری و یا براساس نظام فکری کمونیسم و سوسیالیسم باشد، عرب های آن روز هرچند مسلمان و مسلمان زاده بودند، ولی از اسلام اصیل پیروی نمی کردند، در نتیجه کاری از پیش نمی بردند.
این ناامیدی تا سال 1979 ادامه داشت تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسيد. به این صورت انقلاب اسلامی، این تئوری را به هم ریخت و نشان داد که انقلاب دیگری می تواند، صورت بگیرد خارج از این قالب ها، انقلابی دینی ونشأت گرفته از دین اسلام.
به این صورت، این تفکر مقاومت کم کم بین انقلابیون مسلمان جهان به خصوص مبارزان فلسطینی ایجاد انگیزه کرد. بنابراين، تعدادی از این گروه ها به سوی مقاومت اسلامی روی آورند و عقیده مقاومت اسلامی را پذیرفتند تا با این روش، رژیم صهیونیستی را به زانو در بیاورند. بر همین اساس سازمان جهاد اسلامی درسال 1982 وجنبش مقاومت اسلامی (حماس) در سال 1978 درفلسطین اشغالی شکل گرفته و شروع به کار کردند.
این گروه ها از اخوان المسلمین فلسطین انشعاب کردند. شهید فتحی شقاقی، سازمان جهاد اسلامی و روحانی شهید، شیخ احمد یاسین به همراه شهید رنتیسی، شهید شیخ صلاح شحاده و تعدادی دیگر، حماس را تشکیل دادند.
حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین شرکت کرد و در این انتخابات پیروز شد و دولت اسماعيل هنيه تشکیل شد. هم سران رژیم صهیونیست هم سردمداران امریکا و هم سران فتح اصلاً فکر نمی کردند که اینگونه شود. مردم متوجه شدند گروه های طرفدار سازش بعد از گذشت نیم قرن نتوانستند کاری بکنند. اما حماس و گروه های مقاومت اسلامی بعد از 20، 25 سال از تشکیل آنها و شروع انتفاضه های اول و دوم،این ها توانستند پیروزیهای خوبی بدست آورند، در نتیجه مردم این روش را قبول کردند.
از همین جا اختلافات با فتح عمیق تر شد تا اینکه با ميانجی گری عربستان، فتح و حماس با هم توافقنامه وحدت ملی را در مکه امضا کردند. این توافقنامه تا مدتی پا برجا بود تا اینکه حماس متوجه شد که قرار است کودتایی علیه دولت مردمی هنیه انجام شود. آنها متوجه چنین قضیه ای شده بودند و قبل از اینکه نیروهای امنیتی خودگردان اقدامی کنند، حماسی ها با کمک مردم، مراکز امنیتی فتح را گرفتند. از این مراکز اسنادی بدست آمد که رابطه خودگردان با رژیم اشغالگر قدس را آشکار کرد. حماس این اسناد را منتشر نکرد، ولی برای حماس ثابت شد که نیروهای فتح قصد حمله و ساقط کردن دولت هنیه را داشتند. اما فتح این اقدام حماس را کودتایی علیه خودش اعلام کرده و گفتند که ما نمی خواستیم علیه دولت هنیه اقدام نظامی کنیم، بلکه آن ها بر علیه ما کودتا کردند. پس از آن، خودگردان مقر خود را به کرانه باختری انتقال داده و در آنجا دولت سلام فیاض را تشکیل داد و دولت مردمی هنیه را غیر قانونی اعلام کرد.
پس از مدتی، مصری ها آمدند تا برای مصالحه بین گروه های فلسطینی آنها را در قاهره جمع کرده و یک دولت توافق ملی به وجود بیاورند، این دولت توافقی یک دولت تکنوکراتی باشد که از نیروهای حماس و فتح در آن نباشند و اعضای آن از افراد بی طرف و مورد قبول هر 2 گروه باشند. موضوعات دیگری هم در طرح مصر مطرح بود که حماس و گروه های دیگر ملاحظاتی داشتند، با توجه به این مسئله و اینکه ابومازن بیشترین نفع را از اجلاس می برد، حماس برای ایجاد وحدت، حاضر شد در اجلاس قاهره شرکت کند. ولی این طرح مصر به دلیل بازداشت صدها هوادار و اعضای حماس و جهاد اسلامی در کرانه باختری توسط نیروهای خودگردان و دیگر اقدامات ابومازن در آستانه تشکیل اجلاس گروههای فلسطینی در قاهره، باعث شد که حماس و تعدادی از گروهها، اجلاس را تحریم کنند و اجلاس برگزار نشد.
ظاهراً هدف مصر از ارائه این طرح، خاتمه اختلافات گروه های فلسطینی به خصوص فتح و حماس بود ولی هدف اصلی مصر تداوم ریاست ابومازن بود که 20 دی ماه سال جاری به اتمام رسید و حمایت از خودگردان برای سیطره بر غزه و همچنین انحلال دولت مردمی هنیه و تضعیف حماس و مقاومت اسلامی.
در شرايطي كه مقامات رسمي همگي از نيروهاي حماس بودند. اسرائيل منطقه غزه را محاصره كرده و در يك روز 68 نفر از مسئولين حماس را كه شامل 8 وزير، 16 نماينده مجلس و نمايندگان شورا ها بودند، اسير کرد. اين افراد منتخب مردم بودند، لذا مصونيت سياسي و قضايي داشتند اما همچنان هيچ كس به اين فاجعه رسيدگي نكرد و باز هم سازمان ملل در محكوميت آن تنها به صدور بيانيه اي اكتفا مي كند.
آري؛ بلاي امروز غزه تنها بلاي يك قوم بيگانه نيست، بلكه بلاي خودمان است. پايه آن روزي بود كه فتح به كينه توزي از حماس دست اخوت به اسرائيل داد. چگونه مسلماني است اين، كه فرزندانشان را به دست اشغالگر دشمني خونخوار براي نفعي شخصي مي دهند؟