11محرم دفن شهدای کربلا بدست قبیله بنی اسد :
خیلی از مورخان و سیرهنویسان متقدم معتقدند که تنها یک روز پس از شهادت امام(ع) و در روز یازدهم محرم، قبیله بنیاسد بدن امام حسین(ع) و یارانش را به خاک سپردند ، پس از رفتن ابن سعد و دژخیمانش، جماعتی از بنی اسد که در نزدیکی کربلا منزل داشتند به صحنه کربلا وارد شدند و چون آن بدنهای پاک و مقدس را به آن وضع دیدند! دانستند که این بدنها، اجساد مطهر حسین(ع) و یاران اوست، پس صدا به شیون و زاری بلند کردند و در شب موقعی که ایمن از دشمن بودند بر امام حسین(ع) و یارانش نماز گذاردند و آنها را دفن کردند؛ امام(ع) را در موضع فعلی آن و علیاصغر را پایین پای آن حضرت(ع) دفن کردند؛ قبری هم برای اهلبیت امام(ع) حفر کردند و قبری نیز برای یاران امام(ع) در پایین پای حضرت(ع) در نظر گرفتند و آنان را در آنجا به خاک سپردند؛ بدن مبارک عباس(ع) را نیز در همان قبری که فعلاً قبر او شناخته می¬شود و در همان جایی که به شهادت رسیده بود دفن نمودند.(المقرم،ص۳۲۳_۳۱۹)
اما دفن شهدا برای بنی¬اسد امکانپذیر نبود، زیرا آنان اهل روستاهایی بودند که در میدان نبرد شرکت نداشتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند به ویژه آن که سرهای شهدا را بریده بودند از این¬رو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکانپذیر نبود و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام(ع) را کسی جز امام(ع) نمی¬تواند بر عهده بگیرد ناگزیر ما را به این مطلب می¬رساند که این راهنما باید امام سجاد(ع) بوده باشد؛ اما این حضور باید به صورت خارق¬العاده بوده باشد، چرا که ایشان در آن زمان در بند اسارت دشمنان به سر می¬برد.
با توجه به این گفته، برخی دیگر از مصادر شیعی چنین بیان داشته¬اند که بنی¬اسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جدایی انداخته بودند و بدنها قابل شناسایی نبودند.
وداع جان فرسای امام سجاد(ع) با بدن مطهر سیدالشهدا(ع)
در این احوال امام سجاد(ع) باحضور غیبی خود آنان را در این امر یاری کردند، ایشان با یاری مردان بنی¬اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی قطعه حصیری ¬گذاشتند و به آرامگاه فعلی¬اش آوردند؛ سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد.
سپس امام سجاد(ع)، دستها را زیر بدن مبارک امام حسین(ع) قرار دادند و فرمودند: «بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله صدق الله و رسوله ما شاء الله،و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.» آن گاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ ایشان در حالی که دیگران را از کمک در تدفین امام(ع)، باز می-داشت فرمودند: «با من کسانی هستند که مرا یاری دهند». وقتی حضرت(ع) بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابیعبدالله الحسین(ع) نهاد و در حالی که اشک بر گونه¬هایش جاری فرمود: «طوبی لأرض تضمنت جسدک الطاهر فانالدنیا بعدک مظلمه و الآخره بنورک مشرقه و اما اللیل فمسهد و الحزن فسرمد او یختارالله لاهل بیت دارک التی انت بها مقیم و علیک منی السلام یابن رسول الله و برکاته؛ چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهای¬مان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده¬ای برای اهلبیت(ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام(ع) نوشتند: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا».
سپس برادرش علی اکبر(ع) را در پایین پای امام(ع) دفن کردند و بقیه هاشمیون و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین(ع) دفن کردند، سپس امام(ع) به همراه بنیاسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش -عباس(ع)،- خود را بر روی بدن ابوالفضل(ع) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام(ع) در حالی که به شدت می¬گریست، ¬فرمود: «علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی¬هاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته؛ بعد از تو ای قمر بنی¬هاشم خاک بر سر این دنیا و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد.» آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی¬اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می¬کند» سپس بدن شریف عباس(ع) را دفن کردند».
روایتی از امام رضا(ع) نقل شده که موید آن است. راوی می¬گوید: «من نزد امام رضا(ع) بودم که علی بن ابی-حمزه، ابن¬سراج و ابن¬مکاری بر حضرت(ع) وارد شدند. علی پس از گفتوگو با حضرت(ع) درباره امامت ایشان، گفت: «از پدران شما برای ما روایت کرده¬اند که کار امام(ع) را کسی جز امامی مانند خودش بر عهده نمی-گیرد.[پس چگونه است که پس از شهادت پدر بزرگوارتان امام موسی کاظم(ع) شما حضور نداشتید و متقبّل امر کفن و دفن ایشان نشدید]» امام(ع) فرمود: «بگو ببینیم حسین بن علی(ع) امام بود یا غیر امام؟» گفت: «امام(ع) بود». فرمود: «چه کسی عهده¬دار کارش بود» گفت: «علی بن الحسین(ع)» فرمود: «علی بن الحسین(ع) کجا بود» گفت: «در کوفه در زندان ابن¬زیاد» امام(ع) فرمود: «چگونه در حالی که زندانی بود عهده¬دار کار پدرش گردید» گفت: «دور از چشم آنان رفت و پدرش را کفن و دفن نمود و بازگشت» امام(ع) فرمود: «آن کسی که به علی بن الحسین(ع) امکان داد به کربلا برود و کار پدرش را بر عهده بگیرد به صاحب این امر نیز امکان می¬دهد که به بغداد برود و کار پدرش را عهده¬دار شود»(بحارجلد۴۵،ص۱۶۹)
آنچه که در این روایت به صراحت بیان کرده خارق¬العاده بودن حضور امامسجاد(ع) در کربلا و همراهی با بنی¬اسد در تدفین شهدای کربلا است؛ همچنین نقل شده است که به هنگام دفن شهدای کربلا اقوام و خویشاوندان و به نقلی مادر حر بن یزید ریاحی، جنازه او را به محلی که اکنون به آرامگاه حر بن یزید ریاحی معروف است بردند و در آنجا دفن نمودند.
چرا دفن نکردند!
ازفجایع بزرگ نهضت عاشورا ، رها کردن اجساد مطهر شهداء المحمد(ص) و یاران ایشان و به ویژه پیکر عریتن و پاره پاره بیسر سیدالشهدا(ع) و فرزند رسول خدا(ص) برروی زمین و در معرض آفتاب و درندگان است؛ با آنکه در میان امت سابقه نداشت،امتی را بدون دفن رها کنند آیا ایشان مسلمان نبودند!
امامسجاد(ع) فرمود: در مسیر حرکت به کوفه، من به آن بدنهای دفن نشده نگاه میکردم آنقدر این مسأله برایم سنگین آمد که نزدیک بود جان دهم! ولی با این وجود عمهام زینب(س) متوجه این موضوع شد و فرمود: ای باقیمانده جد و پدر و برادرانم چرا باجان خود چنین میکنی؟
گفتم: چگونه بیتابی نکنم در حالیکه سرور خود و برادران و عموها و عموزادگان و کسان خود را میبینم بر روی زمین افتادهاند و به خون آغشته و عریان و بدون کفن هستند! با این وجود حضرت زینب(س) ایشان را تسلی داد.(اللهوف،ص۱۲۷)
اگر کشتند چرا خاکت نکردند! کفن برجسم صدچاکت نکردند!